پسر وزیر پارت سه

*نویسنده*
کوک از خواب بیدار شد و رفت حموم هنوز یک ساعت وقت داشت تا بره دانشگاه ولی اون عادت داره صبح ها ساعت ۶:۳۰ بیدارشه لباس هاشو پوشید کامل آماده شد کوله اش رو برداشت سویئچ و گوشی رو برداشت سوار ماشین شد که بره قهوه بگیره رسید به کافه پیاده شد و رفت تو کافه مثل همیشه قهوه مورد علاقه اش رو سفارش داد و منتظر بود تا آماده بشه صدای آشنایی به گوشش خورد برگشت بله خودش بود نینا بود چقدر زود شناخت آروم آروم به سمتش قدم برداشت تا باهاش صحبت کنه گفت:
+سلام خانم پارک -سلام آقای جئون(ادمین:چقدر زود فهمید کیه😂) +شما اینجا کجا؟ -هیجی اومده بودم قهوه بگیرم و یه سری به دوستم بزنم +ببخشید دوستتون کیه؟ -بنگ چان +عه چه جالب +بنگ چان بیا داداش ¶اومدم ¶چطوری داداش؟ نینا این دوستمه که بهت گفتم *نینا تایید کرد* -چی راجبه من گفتی؟ ¶گفتم خیلی پسر جنتلمنی هست و خیلی با دخترا گرم میگیره +گمشو من کی با دخترا گرم گرفتم؟ -ㅋㅋㅋ طوری نیست بابا اینو اصلا نگفت +ای دروغگو€اینم قهوه هاتون ≠ممنون -ای وای دانشگاه دیر شد +بیاین باهم بریم من ماشین دارم ¶آره برین من بعدش باهاتون حساب میکنم ≠باشه خداحافظ
دیدگاه ها (۰)

پسر وزیر پارت دوم

پسر وزیر پارت اول

زنگ زندگی p3

زنگ زندگی p1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط